که بودن ِمن، عین بودن ِمن باشد …

اینجا که منم راه به بیراهه ندارد بنگر که درونم غم ِ مستانه ندارد من مست خودم ، غیر؛ درونم ندهم راه این درگه من راه به بیگانه ندارد آرام و سبک بار به جان میخرم این درد دردی که درون ِ دل دیوانه نشانم من هیچ شدم در پی خود ، حرف ِ سکوتم…

تلخ…

من تلخ ترین قسمت این میکده هستم از خویش جدا گشته و واز خویش برستم در زندگی ِ پر ز هراس ِ همه روزه من روزن امید ِ خداوند پرستم آخر بکجا میروی ای خسته این راه من آخر راهی که بدان میرسی هستم دستم بجز از حق طلبی ناکند هیهات این راه درستی ست…

بی قرار …

دلم شکسته از این روزگار ، باور کن از این زمانه ی بی اعتبار ، باور کن دلم به شوق ِ بودن ِ تو هنوز پابرجاست دل ِ گرفته ی بی قرار ، باور کن زمان که میگذرد از تمام ِ مردم شهر امید می بُرد این بی تبار ، باور کن تمام زندگی اش…

درد ِ پنهان…

از خویش گسسته ایم این ما را بس در راه ِ نرفته ایم این مارا بس با ساغر و می مست شدن آسان است ازعشق ِ تو مستیم همین مارا بس ما اخر عصیانِ خود از خویشتنیم در چله نشسته ایم این مارا بسدرد از تو در این جهان نباشد هیهات اینسان به تمنای تو…

دایره خیال…

در دایره خیال من چرخ بزن بر فرض پر از محال من چرخ بزن این ساعت و این زمان که بی تو سر شد جان قافیه شد ، تو جان ِ جان چرخ بزن صبر است تمامی وجودم اما تا زنده ام ای خدای ِ جان چرخ بزن در دایره خیال خود می چرخم بر…

امید …

درد و دل های پاییزی مانده در میان شبهایم آه ای مهربان صبورتا به کی رد پای غم هایم …!؟درد و دل میکنم تا به نام امید خط کشم بروی روزهای سیاه مانده ام در میان این همه وهم مانده ام تا بیایی تو از راه زنده گی با تمام غم هایش تا تو باشی…

دیوانگی…

من خودم دیوانه ام ،دیوانه بودن سخت نیست در میان زندگان افسانه بودن سخت نیست روزگاری که گذشت ، در بند هیچ آویختیم هیچ در هیچ وجودی وانهادن سخت نیست در میان بودنی پوچ و عبث در بین راه با تفکر دل به راهی تازه دادن سخت نیست من تو را با خود به این…

بهشت…

چنان دچار روزهای پر زدلهره ام
که درد در تمامی روحم به ناگهان جاری ست