واژه ای به نام خوشبختی …

هر کدام از ما در طی گذر عمرمان هر روز و همیشه در تلاشیم تا به واژه ای به نام خوشبختی برسیم
و این حال خوش برای هر کداممان یک معنا دارد
این واژه به ظاهر ساده و در عمق انقدر پیچیده که دستیابی به آن سخت و گاها ناشدنی به نظر می آید !
نمیدانم که شما چه چیز را در ذهن خوشبختی میدانید ! اما یک لحظه بیاییم به معنای آن برای خود فکر کنیم …
داشتن چیزی ؟ رسیدن به چیز یا کسی ؟ پول ؟ خانه ؟…..
اما من به نشانه ها معتقدم ، نشانه های زنده گی راه درست را نشان میدهند ، تنها باید نشانه خوان خوبی باشی !
امروز بر حسب تصادف فیلمی دیدم که جمله در آن ذهنم را دوباره درگیر این واژه عمیق کرد
مینویسمش شاید نشانه ای هم برای تو باشد :
-بیا در مورد خود ِ تو حرف بزنیم ِبن
-لامبورگینی میرانی …داستان تو چیه ؟
بن : من داستانی ندارم
-همه داستانی دارن ، مخصوصا اونهایی که ادعا میکنن داستانی ندارن !
بن :ببخش هیچ اتفاقی نیفتاد ، هیچکاری نکردم
– پولت رو چطور بدست میاری ؟
بن :در نیاوردم ، لاتاری بردم ، بیست و دو میلیون دلار
– واو!!!
بن :تا حالا هیچ کاری هم نکردم ،برنامه ای نداشتم بکنم
– حتما یه شغلی هم داشتی قبلا ؟!
بن :راننده کامیون مواد غذایی بودم ، خیلی پول در نمیآوردم ولی معنا داشت … میدونی ؟ همین وظایف کوچیک هستن که روز مردم رو بهتر میکنن ، به نظر احمقانه است ولی ارزش داشت … و یهوو پوف ! ، وقتی لاتاری رو بردم همه چیز زیر سوال رفت ، نه معنایی داشت و نه ارزشی …!!

فیلم : nine perfect strangers سریال



سیده لطافت سیدی
www.rooshenaa.ir
rooshenaa@